چهارشنبه

بارانهایِ آبانماهی

"دیوارهایِ تو همه آئینه.
آئینه هایِ من همه دیوار! "

دیوارهایِ زنگار را همه از آئینه زدودم؛
امما هر چه کردم، خودِ آئینه پاک نشد.

باز خوانیِ ترانه ای کهنه به زیرِ ایوانِ مسجدِ کبود.


دیوارهای کور؛
دیوارهای سنگی؛
سخن نمی گویند.

کاشی های کبود امما
به زیرِ ایوان،
دیدند:

یک عصرِ فروردینماه بود!
که مرا این جا گذاشتی؛
قول دادی،
امما دیگر دنبالم نیامدی.


سیب زرد؛ انار قرمز؛


بروی شانه های ام تلخیِ سنگینِ تمام دنیا؛
و
خیس می کنند شانه های ام را،
بارانهای سنگین آبانماه.
پانزدهمِ آبانماهِ یکهزاروسیصدوهشتادونه